خیلیها میگویند معلم بودن و سروکله زدن با سی چهل دانش آموز پس از کار در معدن سختترین کار دنیاست. بعضی میگویند بعد از کار در معدن آتش نشان بودن سختترین است و برخی هم میگویند بعد از معدن، عمل قلب باز سختترین کار است. اما باور کنید مسئول بودن خودش از کار در معدن هم سختتر است.
البته اینکه گفتم سختترین کار دنیاست مبادا فکر کنید میخواهم خدای نکرده از کارم کناره گیری کنم! خیر به هیچ عنوان. من هم مثل بقیه مسئولان به خاطرخدمت به مردم این سختیها را تحمل میکنم. مثلا یکی از سختیهای کار من این است که هر ماه که آمار تورم را اعلام میکنیم میگویند نرخ واقعی تورم بیشتر از این حرف هاست.
وقتی آمار اشتغال زایی را اعلام میکنیم، این دفعه میگویند آمار واقعی کمتر است و میپرسند چطور در حالی که خیلی کارخانجات با ظرفیت کمتر از سال قبل مشغول فعالیت هستند، آمار بیکاری کم شده است؟ خلاصه هر آماری اعلام کردیم یا گفتند کمتر از نرخ واقعی است یا گفتند بیشتر! کاش سختی کارمان فقط در حوزه آمار بود. وقتی به پسرم پست دادم، از من انتقاد کردند. گفتند به جای شایسته سالاری، به قوم و خویش سالاری اعتقاد دارد.
چند وقت بعد به باجناقم یک پست دادم باز هم انتقاد کردند و گفتند: قوم و خویش سالاری را جایگزین شایسته سالاری کرده ام. در حالی که از قدیم میگویند: نه ژیان ماشین محسوب میشود، نه باجناق قوم وخویش! اصلا اگر نه به پسرم مسئولیت بدهم، نه به باجناقم، کس دیگری هم در کشور میماند که بخواهم به او مسئولیت بدهم؟ یکی دیگر از سختیهای کارم نداشتن حریم شخصی است. مثلا قشر کارگر حریم شخصی دارند و حق دارند بگویند رویمان نمیشود فیش حقوقی ما را کسی ببیند!
مردم هم به آنها حق میدهند، اما خیلی وقتها فیشهای حقوق ما که رسانهای میشود کسی برای حریم شخصی ما احترام قائل نیست و همه تصویر فیش حقوقی ما را توی گروههای خانوادگی و غیرخانوادگی خودشان به اشتراک میگذارند. در صورتی که به نظر من فیش حقوقی کارگران خیلی مشکوکتر است. از کجا معلوم آنها فقط هشت، نه میلیون تومان حقوق بگیرند. مگر میشود با این مقدار حقوق هم اجاره داد، هم لباس خرید، هم مواد غذایی تهیه کرد، هم دکتر رفت، هم خرج تحصیل و لوازم تحریر فرزندان را پرداخت کرد؟
این یعنی حتما کارگران حقوقی بیشتر از ما دریافت میکنند، ولی وانمود میکنند حقوقشان هم کم است و هم دیر پرداخت میشود. خلاصه اینها فقط بخش کوچکی از سختیها و تبعیضهای موجود در زندگی یک مسئول است. ممنون که به درددل هایم گوش دادید. درد دل زیاد است، ولی امروز هم مثل بقیه روزها با سختیهای کار خودم روبه رویم، چون قرار است به دایی عزیزم نیز در زیرمجموعه خودم یک پست بدهم! پس فعلا خداحافظ!